English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (607 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thunder U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thundered U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunders U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harangues U باصدای بلند نطق کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
gaff U باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
harangued U باصدای بلند نطق کردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
ululate U باصدای بلند ناله وزاری کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
loud U باصدای بلند
plopping U باصدای تلپ
plopped U باصدای تلپ
swished U باصدای فش فش زدن
swishing U باصدای فش فش زدن
swish U باصدای فش فش زدن
highs U باصدای بلند
plop U باصدای تلپ
audibly U باصدای رسا
plunk U باصدای تلپ
louder U باصدای بلند
aloud U باصدای بلند
boisterously U باصدای زیاد
swishes U باصدای فش فش زدن
loudest U باصدای بلند
highest U باصدای بلند
high U باصدای بلند
plops U باصدای تلپ
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
dirdum U توبیخ باصدای بلند
to laugh boisterously U باصدای بلند خندیدن
flip flop U باصدای چلپ چلوپ
skies U اسمان
the blue U اسمان
the upper regions U اسمان
tramp U اسمان جل
tramps U اسمان جل
tramped U اسمان جل
bluest U اسمان
heavens U اسمان
sky U اسمان
heights U اسمان
heaven U اسمان
hypethral U رو به اسمان
height U اسمان
bluer U اسمان
blue U اسمان
welkin U اسمان
on high U در اسمان
firmament U اسمان
on high U به اسمان
highest U تند زیاد باصدای زیر
high U تند زیاد باصدای زیر
rasps U باصدای سوهان گوش راازردن
highs U تند زیاد باصدای زیر
rasping U باصدای سوهان گوش راازردن
rasp U باصدای سوهان گوش راازردن
whiff U باصدای پف حرکت دادن وزیدن
rasped U باصدای سوهان گوش راازردن
skyscrapers U اسمان خراش
the vault of heaven U گنبد اسمان
skiey U اسمان وار
heavenward U روبه اسمان
the kingdom of heaven U ملکوت اسمان
planetarium U اسمان نما
heavenward U بطرف اسمان
sky scraper U اسمان خراش
thunder U اسمان غرش
thunders U اسمان غرش
skyey U اسمان وار
celestial sphere U کره اسمان
primum mobile U اسمان دهم
thundered U اسمان غرش
planetariums U اسمان نما
sky scaper U اسمان خراش
loft U کبوترخانه اسمان
skyscraper U اسمان خراش
olympus U اسمان بهشت
azure U اسمان نیلگون
bluest U اسمان نیلگون
skyward U بسوی اسمان
the round of heaven U گنبد اسمان
mackerel sky U اسمان پیسه
uranology U اسمان شناسی
lofts U کبوترخانه اسمان
bluer U اسمان نیلگون
uranorama U اسمان نما
heavenwards U سوی اسمان
blue U اسمان نیلگون
skywards U سوی اسمان
the seventh heaven U اسمان هفتم
flopped U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopping U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flops U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flop U صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
ascension U عروج عیسی به اسمان
heaven U هفت طبقه اسمان
heaven U عرش هفت اسمان
the milky way U اسمان دره کاهکشان
heavens U هفت طبقه اسمان
serene U متین اسمان صاف
zenith U بالاترین نقطه اسمان
heavens U عرش هفت اسمان
hypaethral U بی پوشش روبه اسمان
uranographical U وابسته به اسمان نگاری
sky-high U خیلی بالا در اسمان
uranographic U وابسته به اسمان نگاری
sky blue U رنگ ابی اسمان
sky high U خیلی بالا در اسمان
declamatory U مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
to ring the curtain up or down U پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
it thunders U صدای اسمان غرغره میاید
starfinder U وسیله شناسایی ستارگان در اسمان
uranus U خدای اسمان فرزندزمین و پدرتیتان ها
Milky Way U اسمان دره جاده شیری
ascension day U روز عروج عیسی به اسمان
uranography U عالم شناسی اسمان نگاری
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
stumping U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stump U بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
snow blink U تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
astrodome U گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
sky glow U انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com